سرنوشت مشترك افراد جامعه و پيوستگي طبقات اجتماع











سرنوشت مشترک افراد جامعه و پيوستگي طبقات اجتماع



از ديدگاه نهج‏البلاغه، اصناف مختلف جامعه، از يک پيکر تشکيل شده و سرنوشتي مشترک دارند. براي بيان اين ديدگاه ناچار از طرح مقدماتي هستيم:

مفهوم جامعه

هر جامعه از مجموع انسانها و نيز از مجموع روابطي تشکيل شده است که اين انسانها را به يکديگر پيوند مي‏دهد. پس جامعه مجموعه‏اي از افراد انساني است که با نظامات و سنن و آداب و قوانين خاصي با هم پيوند خورده‏اند.

[صفحه 133]

نتيجه مي‏گيريم که جامعه ترکيبي است از افراد به گونه‏اي که اگر افراد نباشند، جامعه وجود ندارد.

استقلال جامعه

اکنون که فهميديم جامعه از افراد تشکيل شده است، ببينيم اين ترکيب چگونه ترکيبي است و رابطه‏ي فرد با جامعه چه رابطه‏اي است و آيا جامعه در مقابل افراد و منهاي آن، از خود شخصيت و طبيعت دارد يا خير؟ به ديگر سخن آيا جامعه منهاي افراد انساني داراي وجود عيني و خارجي است يا برعکس، جامعه منهاي انسان هيچگونه استقلالي ندارد؟

براي اولين بار در ميان فيلسوفان اسلامي، «عبدالرحمن بن خلدون» معروف به «ابن خلدون» در مقدمه‏اي که براي کتاب تاريخي «العبر» نوشته است، مي‏گويد: هر جامعه‏اي دوران نوزادي، کودکي، جواني، پيري و فرسودگي دارد و بالاخره خواه و ناخواه در نهايت، خواهد مرد. و حتي عمر تخميني هر جامعه را نيز حدس مي‏زند.

روشن است وقتي که جامعه از افراد تشکيل شده و اين افراد در ارتباط با يکديگرند و همگي سرنوشتي مشترک خواهند داشت، خواه و ناخواه از اعمال يکديگر متاثر مي‏شوند. اگر اکثريت جامعه بد باشند، اقليت صالح هم از سرنوشت بد آنها بي‏نصيب نمي‏مانند و اگر اکثريت صالح باشند، اقليت بد هم از پرتو آنها استفاده مي‏کنند و همينطور است که سرنوشت هر يک از اصناف در اصناف ديگر.

بر همين اساس، علي عليه‏السلام شناخت طبقات جامعه و توجه به سلامت هر يک از اصناف را وظيفه‏ي حاکم مي‏شناسد و مالک را به شناخت دقيق اصناف ملت و توجه به سلامت هر يک از آنان دعوت مي‏فرمايد:

و اعلم ان الرعيه طبقات لا يصلح بعضها الا ببعض و لا غني ببعضها، عن بعض: فمنها جنود الله و منها کتاب العامه و الخاصه و منها فضاه العدل و منها عمال الانصاف و الرفق و منها اهل الجزيه و الخراج من اهل الذمه

[صفحه 134]

و مسلمه الناس و منها التجار و اهل الصناعات و منها الطبقه السفلي من ذوي الحاجه و المسکنه و کل قد سمي الله له سهمه و وضع علي حده فريضته في کتابه اوسنه نبيه - صلي الله عليه و آله و سلم - عهدا منه عندنا محفوظا.

(اي مالک!) بدان که مردم به گروهها تقسيم شده‏اند. کار هيچ دسته‏اي جز به وسيله‏ي ديگري اصلاح نمي‏شود و هيچ دسته‏اي از دسته‏ي ديگر بي‏نياز نيست. (اين گروهها عبارتند از:) لشکريان خدا، نويسندگان عمومي و خصوصي، قضات عدل، کارگزاران انصاف و خدمات، اهل جزيه و ماليات - اعم از کساني که در پناه اسلامند و يا مسلمانند - تجار و صنعتگران و قشر پايين (يعني نيازمندان و مستمندان). براي هر يک از اين اصناف، خداوند سهمي را مقرر داشته و آن را در کتاب خدا يا سنت رسول‏الله صلي الله عليه و آله مشخص نموده و آنها را در جايگاه مناسب قرار داده که به صورت عهد در نزد ما محفوظ است.

مي‏بينيم که چگونه علي عليه‏السلام از پيوستگي و ارتباط طبقات جامعه سخن مي‏گويد و براي هر يک، جايگاهي مشخص و معين در کتاب الله و سنت رسول‏الله صلي الله عليه و آله مي‏شناسد و نقش هر يک را در روند تکاملي جامعه معرفي مي‏کند.


صفحه 133، 134.