گرهگشايي
پرواضح است که مردم به مقتضاي طبع بشري و به مقتضاي آمال و [صفحه 120] آرزوهايي که دارند، هرگاه به آنچه که ميخواهند، نائل نشوند (و اغلب هم نائل نميشوند و نخواهند شد)، مجريان حکومت را مسوول محروميتها و سرخوردگيهاي خود قلمداد ميکنند و ميپندارند که حکومت با امکاناتي که دارد، ميتواند تمام آرزوها و خواستهاي آنان را جامهي عمل بپوشاند و طبيعي است که چنانچه حکومت نتوانست (و طبعا هم نميتواند) تمام خواستهاي آنان را برآورده سازد، نسبت به مجريان امر، در دل کينه و عداوت ميپرورانند و با اين ناراحتيها، اساس و پايههاي حکومت متزلزل شده و به سستي ميگرايد. پس در نتيجه، از آنجا که حاکم نميتواند تمام خواستههاي مردم تحت حکومت خود را برآورده سازد، ميبايست در چنين مواردي با گشادهرويي و رعايت ادب و با پيروي از اخلاق اسلامي، مردم را با کمبودها آشنا سازد و از خود آنان چاره جويي نمايد و در يک کلام، از هر طريق ممکن رضايت مردم را جلب کند.
وظيفهي ديگري که از جملات علي عليهالسلام (آنجا که ميفرمايد: «اطلق عن الناس عقده کل حقد») براي فرماندار (و مسوولان کادر بالاي حکومت) مشخص ميشود، وظيفهي گرهگشايي و برآوردن حوائج مادي و معنوي مردم تحت حکومت است.
صفحه 120.