تداوم حکومت با طرد سخنچينان
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله با خطاب به ياران بيوفاي خود، چهرهي سعايتگر را اين چنين توصيف ميکنند: الا انبئکم بشرارکم؟ قالوا: بلي يا رسولالله قال: المشاوون بالنميمه، المفرقون بين الاحبه.[1]. آيا شما را به بدترينتان آگاه نکنم؟ عرض کردند: چرا يا رسول الله. فرمود: آنان که به سخنچيني روند و ميانهي دوستان جدايي افکنند. بر همين اساس امام باقر عليهالسلام نيز بهشت (موعود) را به سخنچينان حرام ميداند و ميفرمايد: محرمه الجنه علي القتاتين المشائين بالنميمه.[2]. بهشت بر دروغپردازان و کساني که به سخنچيني ميپردازند، حرام است. اگر در بيان رسولالله صلي الله عليه و آله دقت کنيم، با رمز زشتي و ناپسندي خصلت سخنچيني نيز آگاه خواهيم شد، زيرا ميدانيم که هيچ انساني جز معصومين عليهمالسلام خالي از عيب و مصون از خطا و لغزش نيست و از هر انساني کم و بيش ميتوان نقاط ضعفي به دست آورد و مستمسک آلودگيش قرار داد. در چنين موقعيتي، انساني که آلودهي خصلت سخنچيني است به خوبي ميتواند، هم روابط فردي افراد را به هم بريزد و هم روابط مردم با حکومت را تيره سازد. ناگفته پيدا است سخنچين دروغپردازي که از دروغسازي و دروغگويي ابايي ندارد، هرگاه از شخصي که دوست ديگري است نقطه ضعف کوچکي [صفحه 117] مشاهده کند، بدون تاخير و با بوق و کرنا ضعف وي را با دوستش مطرح کرده و باعث جدايي دوستان و موجب کينهتوزي و دشمني دوستان ديرينه خواهد شد. حال اگر چنين شخصي با چنين صفت رذيلهاي، وارد دستگاه حاکمه شود و با کارگزاران حکومت رفت و آمد داشته باشد، به سادگي ميتواند با دست آويز قرار دادن نقاط از ضعف ديگران، حاکم را از مردم جدا و مردم را از حاکم متنفر کرده و در نتيجه، حاکم را به خاطر نداشتن نيروهاي کارآمد، درمانده و مستاصل نمايد. اين است که علي عليهالسلام براي ايجاد جو «اعتماد و امنيت»، مالک را به طرد سعايتگران و سخنچينان سفارش ميکند: و ليکن ابعد رعيتک منک و اشناهم عندک اطلبهم لمعائب الناس، فان في الناس عيوبا الوالي احق من سترها، فلا تکشفن عما غاب عنک منها، فانما عليک تطهير ما ظهر لک و الله يحکم علي ما غاب عنک، فاستر العوره ما استطعت، يستر الله منک ما تحب ستره من رعيتک. اطلق عن الناس عقده کل حقد و اقطع عنک سبب کل وتر و تغاب عن کل ما لا يصح لک و لا تعجلن الي تصديق ساع، فان الساعي غاش و ان تشبه بالناصحين. و بايد دورترين رعيت نزد تو کسي باشد که بيشتر از ديگران در پي عيبجويي مردم است، زيرا به طور مسلم در تمام مردم (جز معصومين عليهمالسلام) عيبهايي است و زمامدار در خطاپوشي سزاوارتر از ديگران است. پس نسبت به عيبهايي که بر تو پوشيده است، کنجکاوي مکن. وظيفهي تو فقط تطهير چيزهايي است که آشکار ميگردند، خدا بر آنچه از تو پنهان است حکم خواهد کرد (و در روز جزا نسبت به گناهان پوشيدهي مردم رسيدگي خواهد شد). پس تا آنجا که ميتواني عيبهاي مردم را بپوشان، خدا نيز خطاهاي تو را که نميخواهي ديگران بدانند، ميپوشاند. از دلهاي مردم گره هر کينهاي را بگشاي و از درون خودت عامل هر تنهايي را قطع کن و از آنچه بر تو روشن نيست، تغافل کن. در تصديق گفتهي هر سخنچيني شتاب مکن، که سخنچين خائن است، اگر چه در لباس نصيحتگر و خيرخواه درآيد. [صفحه 118]
در فرهنگ اسلام، رذيلهي «سخنچيني» از بدترين رذيلهها و چهرهي سعايتگر از زشتترين چهرههاست.
صفحه 117، 118.