انصاف با مردم











انصاف با مردم



انصاف در رابطه با مردم يعني اينکه حق هر کسي همانگونه که هست ادا شود و حقوق هر انساني به طور کامل و به گونه‏اي مساوي رعايت گردد. حاکم در مقام حکومت از دو جهت بايستي با مردم با انصاف رفتار کند: نخست در رابطه با خود (چه در مسائل حکومتي و چه در مسائل شخصي) و ديگري در رابطه با خويشان و دوستان و کساني که به وي نزديکترند.

در حکومت اسلامي مثلا به هنگام تقسيم غنائم، انصاف حاکم به اين صورت است که همه‏ي افراد را به طور يکسان نگريسته و اموال را به گونه‏اي مساوي بين مسلمين تقسيم نمايد. در حالات شخصي نيز اگر حاکم (به طور مثال) همسايه‏ي يکي از رعايا بود، حق ندارد به مقتضاي همسايگي چيزي را به او تحميل کند. اگر مي‏خواهد جنسي را به او بفروشد يا از او خريداري کند، حق تحميل ندارد و نبايد جنس خود را به گرانترين قيمت بدهد و جنس او را با ارزانترين قيمت بگيرد. در هر دو مورد بايد آنچه را که عدل و حق و انصاف حکم مي‏کند به اجرا درآورد.

در زمان طاغوت شاهد بوديم که تجار و کسبه، هنگام معامله با صاحبان قدرت و مقام، به جهت خوف و ترسي که از نفوذ و قدرت آنها داشتند، بهترين اجناس خود را با قيمتي کمتر از نرخ معمولي (و حتي کمتر از قيمت خريد) در اختيار آنها مي‏گذاشتند. و اين تازه در صورت خريد و فروش بود، بسياري از اوقات بهترين اجناس به طور رايگان و (به اصطلاح) تعارفي به خانه‏ي مسوولان مملکتي و صاحبان مقام و قدرت فرستاده مي‏شد.

تا اينجا دو مورد از موارد انصاف با مردم را مطرح کرديم. مورد سوم در رابطه با بستگان و نزديکان حاکم است. حاکم نبايستي اجازه بدهد که نزديکان وي به اتکاي اينکه از طرف حاکم حمايت مي‏شوند، نسبت به مردم بي‏انصافي کنند، زيرا طبعا هر کسي نسبت به بستگان و نزديکان خود، بخصوص نسبت به اهل خانه و فرزندانش علاقه‏ي خاصي دارد که گاهي ممکن است به طرفداري از آنها يا جهت‏گيري به سود آنها کشيده شود. حاکم نبايستي چنين باشد و اگر

[صفحه 103]

چنين وضعي پيش آمد و او شاهد عدم انصاف نزديکانش نسبت به ديگران بود، عدل و انصاف اقتضاء مي‏کند که از پايمال شدن حقوق مردم جلوگيري نمايد.


صفحه 103.