اشتباه در اشتباه براي انساني که خود را مصون از اشتباه ميداند
ارزش و اهميت اين هشدار رهبرانه و پيشوايانه را وقتي بهتر درک ميکنيم که توجه داشته باشيم انسان هرگز از اشتباه و لغزش مصونيت ندارد. انسان موجودي است که او را محل خطا دانستهاند و اکثر اوقات دچار اشتباهات و خطاهايي ميشود که آگاهي لطمههاي جبرانناپذيري را به بار ميآورد، بخصوص اين لطمهها زماني شديدتر و دردناکتر است که شخص، نه تنها سوء نيت و غرض خاصي ندارد، بلکه به خيال خود، به قصد خدمت وارد ميدان شده و ميخواهد کاري در جهت آسايش خلق و رضاي خالق انجام دهد، اما لغزشها و خطاهاي بشرياش، در راستاي وسوسههاي شيطاني، چنان او را به گمراهي ميکشاند که نتيجهاي جز تباهي به بار نميآورد. اينجاست که مسئله، صورت موحشتري به خود ميگيرد و تاسف انگيزتر ميشود. اين خطاها غالبا از آنجا ناشي ميشود که اينگونه افراد، درست در همان لحظاتي که در معرض خطرات لغزش و خطا قرار دارند، خود را از هر خطايي مصون ميدانند. اصولا يک عيب اساسي انسان اين است که ميپندارد مصائب و فجايع ساير افراد بشر به سراغ او نميآيد، مثلا در راه اشتباه قدم برميدارد، اما اشتباها خيال ميکند که از هر اشتباهي برکنار است و اين خود اشتباهي ديگر است که در واقع او را به چاهسار اشتباه در اشتباه سرنگون ميکند. در اين نکته خوب دقت کنيد تا ببينيد که انسان چگونه بدون اينکه خود بداند در مسير خطا ميلغزد و پيش ميرود. اشکال در اين است که ما انسانها در اکثر اعمال و مسائل محيط اطرافمان، به قدري دچار اشتباهات ناشي از کوردلي يا [صفحه 97] خوشباوري هستيم که از سوي هيچ مشکل و مصيبتي براي خود احساس خطر و فاجعه نميکنيم، در حاليکه مصائب و فجايع از هر طرف ما را احاطه کرده است، هر چه نگاه ميکنيم در اطراف خود اثري از آنها نميبينيم. مثلا شخص بيمار و زمينگيري را ميبينيم که سالهاي سال است در بيمارستان يا منزل به بستر بيماري افتاده و با درد و عذاب دست به گريبان است، اما ما در همان حال، چون خود را سالم و سر حال ميبينيم و نشانهاي از بيماري در خود احساس نميکنيم، هيچ به اين فکر هم نميافتيم که سلامت و شادابي ما براي هميشه تضمين نشده است. فکر نميکنيم که امکان دارد روزي همين بيماري، يا حتي بدتر از آن، به سراغ ما هم بيايد، گويي انسان خودش را از قانون بيماري و عدم سلامت، مستثني ميداند. آيا همين مريضي که سالهاست در بستر افتاده، پيش از آنکه دچار اين بيماري شود، در روزهايي که سالم و شاداب بود، هيچ فکر ميکرد که چند روز بعد ناگهان از پاي درخواهد آمد و به بستر بيماري خواهد افتاد؟ شما به تمام بيمارستانها و بيماران سر بزنيد و با آنها صحبت کنيد، خواهيد ديد که همگي همين طور فکر ميکردهاند و قبل از ابتلاء به بيماري اصلا فکرش را هم نميکردهاند که زمينههاي ابتلاء به فلان مرض در وجودشان آماده بوده و به زودي دچار آن خواهند شد. لذا انسان، حتي از مسائل بديهيه که هر آن در کمين همهي افراد نشسته، اکثرا غافل است، تا جايي که گفته ميشود اصولا عمر انسان در غفلت ميگذرد، آن هم غفلت نسبت به مسائلي که وقتي رخ ميدهد، تازه انسان متوجه ميشود که وقوع آن هيچ تعجبي نداشته بلکه از امور کاملا ساده و عادي و از مسائل کاملا سهل الوقوع و ممکن الحدوث بوده است. پس وقتي انسان فاقد قدرت از اينگونه امور ساده و عادي و بديهي غافل است، چه رسد به زماني که قدرتي پيدا کند و در موارد و مسائل غفلت آفرين غرق شود، زيرا يکي از بزرگترين عيوب قدرت همين است که در ايجاد غفلت و اشتباه براي انسان، نقش عجيبي دارد. به راستي خيلي مشکل است که انسان قدرتي پيدا کند و تحت تاثير آن قرار نگيرد و در سايهي آن قدرت، خود را نبازد. انسان غالبا دچار اين ضعف روحي است که به محض دست يافتن به قدرت، ميپندارد که اين قدرت براي او ثابت و هميشگي است و موجبي براي زوال آن وجود ندارد، در حاليکه بسيار بسيار ديده [صفحه 98] شده است که قدرتهايي به وجود آمده و پس از مدتي کوتاه از بين رفتهاند. فلان کس امروز وزير است، يا استاندار است، يا به مسند و مقام بلند ديگري تکيه زده است، اما همين فردا ممکن است لغزشي از او سربزند يا موجب ديگري پيش آيد و از مقام خود خلع شود. نمونههاي عيني اينگونه عزل و نصبها را در انقلاب شکوهمند اسلاميمان ديده و در تاريخ نيز بسيار خواندهايم.
آري، اين براستي هشداري تکاندهنده و بيدارکننده از مولا اميرالمومنين عليهالسلام است، تا آن افرادي را که با رسيدن به اين مقامها و منصبهاي دنيايي، خود را گم ميکنند و از قالب خويش خارج ميشوند، به خود آورد و چشمهايشان را به روي حقايق بگشايد.
صفحه 97، 98.