درونگرايي و مالکيت نفس
فاملک هواک. پس تو (اي مالک) مالک خواستههاي دلت باشد. قبلا در رابطه با تقوي و نگهداري نفس از هواهاي نفساني، مطالبي عرضه داشتيم. اکنون ببينيم در سخن مولا که ميفرمايد: «فاملک هواک» رابطهي [صفحه 83] مالکيت بر نفس با عمل صالح چيست؟ و آيا «مالکيت بر نفس» عين «عمل صالح» همان «مالکيت بر نفس» است يا اينکه هر يک مفهومي جدا از ديگري دارد؟ ممکن است بگوييم حاکميت بر نفس يکي از مصاديق اعمال صالحه است و عمل صالح تنها عمل با دست و پا و ديگر اعضاي ظاهري انسان نيست. «اعمال قلبيه» هم عمل است در ظرف قلب و در زمينهي مسائل دروني. بهترين گواه صحت اين احتمال قرآن کريم است. در قرآن مجيد آمده است: و اما من خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي. فان الجنه هي الماوي.[1]. و اما کسي که از موقعيت پروردگارش ترسيده و نفس خود را از هواها بازداشته، در حقيقت بهشت جايگاه اوست. در اين آيه، جملهي «نهي النفس» به صورت فعل بيان شده و اين خود، حاکي از جنبهي عملي نفس انسان است، يعني اينکه انسان در جهت تکامل، بايستي نفس خود را نهي کند و از زشتيها بازدارد. با اين بيان، ميفهميم که حاکميت بر نفس يکي از اعمال صالحه و از مهمترين آنهاست. اين اهميت تا آنجايي است که رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ميفرمايد: لو لا تکثير في کلامکم و تمريج في قلوبکم لرايتم ما اري و لسمعتم ما اسمع.[2]. اگر زياده روي در سخن گفتن و هرزه چراني در دل شما نبود، هر چه من ميبينيم شما ميديديد و هر چه ميشنوم، ميشنيديد. در مقابل، برخي معتقدند که حاکميت بر نفس خود، جزيي از اعمال صالح نيست، بلکه مقدمهي عمل صالح است، يعني اينکه اگر انسان بخواهد عمل صالح انجام دهد، بايستي قبلا حاکميت بر نفس و تسلط بر هواهاي نفساني خود داشته باشد. [صفحه 84]
از آنجا که حکومت اسلام ميخواهد والياني وارسته و آزاد از هر گونه تعلقات نفساني و... داشته باشد، علي عليهالسلام که نمونهي کامل حکومت اسلام را تشکيل داده و مالک اشتر را به عنوان استاندار به محل استانداري فرستاده است، خطاب به وي ميفرمايد:
صفحه 83، 84.