خودفراموشي











خودفراموشي



برخي با اينکه مومن، متعهد، دلسوز و مسووليت پذيرند و به خاطر دلسوزي و ايمان و تعهدشان از مسوولان و متصديان کشوري انتقاد مي‏کنند (به استثناي کساني که فقط براي ابراز منيت و نشان دادن روشنفکري انتقاد مي‏کنند

[صفحه 76]

و خودشان هيچگونه حاضر به پذيرفتن مسووليت نيستند) و اعمال و رفتار آنان را با دقت بررسي و موشکافي مي‏کنند، همين که به مسند قدرت تکيه مي‏زنند و خود، زمام امور را به دست مي‏گيرند، اعمال و کردار خويش را فراموش مي‏کنند و به خودفراموشي مبتلا مي‏شوند، گو اينکه با مسووليت پذيريشان، همه چيز به سامان رسيده و تمام نابسامانيها مرتفع خواهد گرديد.

علي عليه‏السلام براي جلوگيري از «خودفراموشي» که باعث عجب، خودبزرگ بيني و خود بهتر بيني نيز مي‏گردد، مالک را به گذشته‏هاي نه چندان دورش (که از ديگران انتقاد و خرده‏گيري مي‏کرد) متوجه مي‏سازد و گوشزد مي‏کند که: تا ديروز تو و امثال تو، اعمال و رفتار مسوولان را زير نظر داشتيد و از آنان انتقاد مي‏کرديد، امروز آنان اعمال و رفتار تو را زير سوال قرار خواهند داد. اين است که مي‏فرمايد:

ثم اعلم يا مالک اني قد وجهتک الي بلاد قد جرت عليها دول قبلک، من عدل و جور و ان الناس ينظرون من امورک في مثل ما کنت تنظر فيه من امور الولاه قبلک و يقولون فيک ما کنت تقول فيهم.

سپس بدان- اي مالک- من تو را به شهرهايي فرستادم که پيش از تو فرمانرواياني داشته که به عدل و انصاف و جور و ستم رفتار مي‏کرده‏اند.[1] مسلما مردم به کارهاي تو آنطور مي‏نگرند که تو قبلا در امور زمامداران پيشين مي‏نگريستي و درباره‏ي تو همان چيزهايي را که تو نسبت به ديگران مي‏گفتي، خواهند گفت.

بديهي است اگر مسوولان، تنها همين سفارش مولا را در نظر بگيرند و قبل از آنکه مردم به حسابشان رسيدگي نمايند و اعمالشان را زير سوال قرار دهند،

[صفحه 77]

خودشان به محاسبه بنشينند و در اين محاسبه تنها خدا را در نظر بگيرند (و نه هواها و خواستهاي نفسانيشان را)، آيا نابسامانيها و نارساييها برطرف نخواهد شد؟


صفحه 76، 77.








  1. در اينکه منظور حضرت از «دولتهاي عدل» قبل از مالک اشتر، چه دولتها و چه کساني بوده‏اند، مي‏توان دو گونه نظر داد: يکي اينکه بگوييم منظور، دوران زمانداري سعد بن قيس و محمد بن ابي‏بکر مي‏باشد، ديگر اينکه قائل شويم مراد حکومت حضرت يوسف عليه‏السلام است، چرا که دولت به معناي متعارف، به زمامداري سعد بن قيس و محمد بن ابي‏بکر صادق نيست.