خواست دروني، نه اجراي تحميلي
[صفحه 72] است، نه براساس اجبار و الزام. با اين ديد است که ميبينيم وقتي در کشوري ماليات بر درآمد (و يا به هر عنوان ديگر) سرانه وضع ميشود، تنها هدف قواي سه گانه (مجريه و مقننه و قضائيه) گرفتن ماليات آن هم نوعا براساس زور و اجبار و الزام است، ولي وقتي که اسلام خمس، زکات و... را وضع ميکند، اعلام مينمايد که بايستي پرداختکننده، «قصد قربت» و «تقرب الي الله» داشته باشد و ميدانيم که اولين پايهي قصد قربت، تسليم شدن در برابر قانون (آن هم تسليم قلبي) و معتقد بودن (آن هم اعتقاد قلبي و نه تحميلي و اجباري) و به قانون است. به همين دليل است که ميبينيم فقهاء رضوان الله تعالي عليهم معتقدند هرگاه شخصي ميليونها تومان خمس پرداخت کند و «قصد قربت» نداشته باشد، همانند کسي است که خمس نداده است. حال که اين ويژگي را فهميديم، به خوبي ميتوانيم تصويري روشن از مفهوم ياري کردن به «الله» و نصرت به خداوند داشته باشيم، چرا که گفتيم نظامات انبيايي بر اين پايه استوار است که انسانها براساس عقيده و ايمان قلبي و بر مبناي خواست دروني و فطريشان قوانين الهي و مقررات آسماني را اجرا کنند، نه با اجبار و الزام که هرگونه اختيار و آزادي را نفي ميکند. بديهي است که اينگونه عمل و تحقق اين هدف آسماني، بدون رشد انديشهها و بيداري قلبها و بازگشت انسانها به اصالت انسانيشان محقق نخواهد شد. پس بهترين راه تحقق اين هدف آسماني، بازگشت انسان و بازگردانيدن او به اصالت فطري و به خويشتن خويش است و اين خود، مفهوم روشن ياري الله و نصرت حقتعالي است. با اين ديد، اگر انسان در جهت خويشتنيابي و رسيدن به خويشتن خويش و در مسير دگريابي و اصلاح جامعه قدمي هر چند کوتاه بردارد، در حقيقت به ياري الله رفته و به نصرت الهي شتافته است. اکنون ببينيم چگونه و از چه راههايي ميتوانيم خداوند را ياري نماييم؟ با توجه به سخنان علي عليهالسلام خطاب به مالک اشتر، از سه راه ميتوانيم به اين هدف نائل گرديم. [صفحه 73] اول. ياري با قلب براي اينکه انسان بتواند به وسيلهي قلب خود، خداوند متعال را ياري کند، پيش از هر کاري ميبايست به خودسازي و تزکيهي نفس بپردازد و در جهت درونسازي تلاش کند، زيرا ياري کردن خداوند به وسيلهي قلب، اساسا چيزي جز صفا و صيقل جان و درون و تعالي بخشيدن به خويشتن خويش و رسيدن به مرحلهي اصالتهاي انساني - که همانا بازگشت به فطرت و تسليم خاضعانه و خاشعانه در برابر خالق جهان هستي است - نميتواند باشد. از اين رو نخستين گام در جهت خودسازي و تربيت درون، آماده ساختن قلب و روح براي اعتقاد راسخ و ايمان محکم و استوار به احکام و قوانين الهي است به ديگر سخن، انسان که ميخواهد با قلب خود به ياري الله بشتابد و در مسير نصرت حق قدم بردارد، بايد تلاش کند تا زمينهي اعتقاد کامل و ايمان خالصانه را در قلب و درون خويش فراهم سازد و آنگاه اين مسير را با چنان شور و ايمان و اخلاصي طي کند که هر روز اعتقادش کامل و کاملتر گردد تا جايي که هيچ روزي را به شام نرساند مگر آنکه نسبت به روزش پيش در اين راه گامي ديگر برداشته و دامنهي اعتقاد و ايمان خود را گستردهتر و پرتوانتر ساخته باشد. بدينگونه انسان به نقطهاي ميرسد که قدرت برداشتن قدمهاي ديگر را در مسير اين تعالي به دست ميآورد و مرحله به مرحله گامهاي تازهتر و موثرتري برميدارد. دوم. ياري با دست در کلام پر ارج علي عليهالسلام هنگامي که سخن از ياري رساندن به خداوند توسط دست به ميان ميآيد، دست کنايه از قدرت است. با اين ديد است که در قرآن کريم نيز ميخوانيم «يدالله فوق ايديهم»، يعني قدرت خداوند بالاترين قدرتهاست و هيچ قدرتي ياراي برابري با قدرت لا يزال الهي را ندارد. در محاورات عرفي نيز وقتي واژهي «دست» در تعبيري غير از معناي عضوي از اعضاي پيکر انساني به کار ميرود، غالبا همان معناي «قدرت» منظور نظر است، مثل آنکه بگوييم: «کاري از دست فلاني بر نيامد»، يا بگوييم: «دست روزگار انتقام مظلوم را از ظالم گرفت» که در هر دو عبارت - و عبارتهاي مشابه ايندو - واژهي دست [صفحه 74] به عنوان کنايه از قدرت و توانايي به کار ميرود. با توجه به آنچه گفته شد، مفهوم سخن مولا که مالک اشتر را براي ياري الله به وسيلهي دست فراميخواند، براي ما روشن ميشود. منظور اين است که مالک (و ما که مورد خطاب حضرت نيز هستيم) بايستي با تمام توان و نيرو در جهت نصرت و ياري الله قدم بردارد و در جهت پيشرفت احکام و قوانين الهي از آنچه در توان دارد استفاده کند و همه را در مسير پيشبرد اهداف مقدس اسلام رهنمون سازد. سوم. ياري با زبان امروزه نقش تبليغ بر کسي پوشيده نيست. سلاح تبليغ از هر سلاحي برندهتر و نيرومندتر است. مهمترين وسيلهي تبليغ (يا بهتر بگوييم موثرترين وسيلهي تبليغ) زبان انسان است. در نتيجه، اين وسيلهي موثر و پرقدرت، بسته به اينکه چگونه و در چه جهتي بکار گرفته شود، نقش و تاثير خود را آشکار ميکند. اگر زبان انسان - به خصوص انساني که از قدرت بيان و ناطقهي موثري برخوردار است - در جهت تخريب افکار و فريب و گمراهي مردم بکار رود، در واقع بايد گفت به عنوان يک وسيلهي تبليغي منحرف و انحطاطآميز به کار رفته است و اگر در جهت خدمت به خدا و در مسير تبليغ احکام و فرامين الهي به کار گرفته شود، شايسته است بگوييم که چنين شخصي با زبان خود به ياري خداوند رفته و در جهت نصرت الله گام برداشته است.
در قوانين مدونهي جهان، تنها هدف قانونگذاران (و دست اندرکاران قوهي مقننه)، اجراي قانون و پياده شدن آن است، چه اين اجرا با اجبار و الزام صورت بگيرد و يا با علاقه و خواست قلبي و دروني. بعکس، در قوانين آسماني و الهي و در نظامات انبيايي، هدف از اجرا و پياده شدن قانون، به کارگيري قلبي و ايماني
صفحه 72، 73، 74.