خواست دروني، نه اجراي تحميلي











خواست دروني، نه اجراي تحميلي



در قوانين مدونه‏ي جهان، تنها هدف قانونگذاران (و دست اندرکاران قوه‏ي مقننه)، اجراي قانون و پياده شدن آن است، چه اين اجرا با اجبار و الزام صورت بگيرد و يا با علاقه و خواست قلبي و دروني. بعکس، در قوانين آسماني و الهي و در نظامات انبيايي، هدف از اجرا و پياده شدن قانون، به کارگيري قلبي و ايماني

[صفحه 72]

است، نه براساس اجبار و الزام.

با اين ديد است که مي‏بينيم وقتي در کشوري ماليات بر درآمد (و يا به هر عنوان ديگر) سرانه وضع مي‏شود، تنها هدف قواي سه گانه (مجريه و مقننه و قضائيه) گرفتن ماليات آن هم نوعا براساس زور و اجبار و الزام است، ولي وقتي که اسلام خمس، زکات و... را وضع مي‏کند، اعلام مي‏نمايد که بايستي پرداخت‏کننده، «قصد قربت» و «تقرب الي الله» داشته باشد و مي‏دانيم که اولين پايه‏ي قصد قربت، تسليم شدن در برابر قانون (آن هم تسليم قلبي) و معتقد بودن (آن هم اعتقاد قلبي و نه تحميلي و اجباري) و به قانون است. به همين دليل است که مي‏بينيم فقهاء رضوان الله تعالي عليهم معتقدند هرگاه شخصي ميليونها تومان خمس پرداخت کند و «قصد قربت» نداشته باشد، همانند کسي است که خمس نداده است.

حال که اين ويژگي را فهميديم، به خوبي مي‏توانيم تصويري روشن از مفهوم ياري کردن به «الله» و نصرت به خداوند داشته باشيم، چرا که گفتيم نظامات انبيايي بر اين پايه استوار است که انسانها براساس عقيده و ايمان قلبي و بر مبناي خواست دروني و فطريشان قوانين الهي و مقررات آسماني را اجرا کنند، نه با اجبار و الزام که هرگونه اختيار و آزادي را نفي مي‏کند. بديهي است که اينگونه عمل و تحقق اين هدف آسماني، بدون رشد انديشه‏ها و بيداري قلبها و بازگشت انسانها به اصالت انسانيشان محقق نخواهد شد. پس بهترين راه تحقق اين هدف آسماني، بازگشت انسان و بازگردانيدن او به اصالت فطري و به خويشتن خويش است و اين خود، مفهوم روشن ياري الله و نصرت حقتعالي است. با اين ديد، اگر انسان در جهت خويشتن‏يابي و رسيدن به خويشتن خويش و در مسير دگريابي و اصلاح جامعه قدمي هر چند کوتاه بردارد، در حقيقت به ياري الله رفته و به نصرت الهي شتافته است.

اکنون ببينيم چگونه و از چه راههايي مي‏توانيم خداوند را ياري نماييم؟ با توجه به سخنان علي عليه‏السلام خطاب به مالک اشتر، از سه راه مي‏توانيم به اين هدف نائل گرديم.

[صفحه 73]

اول. ياري با قلب

براي اينکه انسان بتواند به وسيله‏ي قلب خود، خداوند متعال را ياري کند، پيش از هر کاري مي‏بايست به خودسازي و تزکيه‏ي نفس بپردازد و در جهت درونسازي تلاش کند، زيرا ياري کردن خداوند به وسيله‏ي قلب، اساسا چيزي جز صفا و صيقل جان و درون و تعالي بخشيدن به خويشتن خويش و رسيدن به مرحله‏ي اصالتهاي انساني - که همانا بازگشت به فطرت و تسليم خاضعانه و خاشعانه در برابر خالق جهان هستي است - نمي‏تواند باشد. از اين رو نخستين گام در جهت خودسازي و تربيت درون، آماده ساختن قلب و روح براي اعتقاد راسخ و ايمان محکم و استوار به احکام و قوانين الهي است به ديگر سخن، انسان که مي‏خواهد با قلب خود به ياري الله بشتابد و در مسير نصرت حق قدم بردارد، بايد تلاش کند تا زمينه‏ي اعتقاد کامل و ايمان خالصانه را در قلب و درون خويش فراهم سازد و آنگاه اين مسير را با چنان شور و ايمان و اخلاصي طي کند که هر روز اعتقادش کامل و کامل‏تر گردد تا جايي که هيچ روزي را به شام نرساند مگر آنکه نسبت به روزش پيش در اين راه گامي ديگر برداشته و دامنه‏ي اعتقاد و ايمان خود را گسترده‏تر و پرتوانتر ساخته باشد. بدينگونه انسان به نقطه‏اي مي‏رسد که قدرت برداشتن قدمهاي ديگر را در مسير اين تعالي به دست مي‏آورد و مرحله به مرحله گامهاي تازه‏تر و موثرتري برمي‏دارد.

دوم. ياري با دست

در کلام پر ارج علي عليه‏السلام هنگامي که سخن از ياري رساندن به خداوند توسط دست به ميان مي‏آيد، دست کنايه از قدرت است. با اين ديد است که در قرآن کريم نيز مي‏خوانيم «يدالله فوق ايديهم»، يعني قدرت خداوند بالاترين قدرتهاست و هيچ قدرتي ياراي برابري با قدرت لا يزال الهي را ندارد. در محاورات عرفي نيز وقتي واژه‏ي «دست» در تعبيري غير از معناي عضوي از اعضاي پيکر انساني به کار مي‏رود، غالبا همان معناي «قدرت» منظور نظر است، مثل آنکه بگوييم: «کاري از دست فلاني بر نيامد»، يا بگوييم: «دست روزگار انتقام مظلوم را از ظالم گرفت» که در هر دو عبارت - و عبارتهاي مشابه ايندو - واژه‏ي دست

[صفحه 74]

به عنوان کنايه از قدرت و توانايي به کار مي‏رود.

با توجه به آنچه گفته شد، مفهوم سخن مولا که مالک اشتر را براي ياري الله به وسيله‏ي دست فرامي‏خواند، براي ما روشن مي‏شود. منظور اين است که مالک (و ما که مورد خطاب حضرت نيز هستيم) بايستي با تمام توان و نيرو در جهت نصرت و ياري الله قدم بردارد و در جهت پيشرفت احکام و قوانين الهي از آنچه در توان دارد استفاده کند و همه را در مسير پيشبرد اهداف مقدس اسلام رهنمون سازد.

سوم. ياري با زبان

امروزه نقش تبليغ بر کسي پوشيده نيست. سلاح تبليغ از هر سلاحي برنده‏تر و نيرومندتر است. مهمترين وسيله‏ي تبليغ (يا بهتر بگوييم موثرترين وسيله‏ي تبليغ) زبان انسان است. در نتيجه، اين وسيله‏ي موثر و پرقدرت، بسته به اينکه چگونه و در چه جهتي بکار گرفته شود، نقش و تاثير خود را آشکار مي‏کند. اگر زبان انسان - به خصوص انساني که از قدرت بيان و ناطقه‏ي موثري برخوردار است - در جهت تخريب افکار و فريب و گمراهي مردم بکار رود، در واقع بايد گفت به عنوان يک وسيله‏ي تبليغي منحرف و انحطاطآميز به کار رفته است و اگر در جهت خدمت به خدا و در مسير تبليغ احکام و فرامين الهي به کار گرفته شود، شايسته است بگوييم که چنين شخصي با زبان خود به ياري خداوند رفته و در جهت نصرت الله گام برداشته است.


صفحه 72، 73، 74.