مراتب تقوي











مراتب تقوي



از مجموع آيات قرآن و بيانات نهج‏البلاغه در زمينه‏ي تقوي مي‏فهميم که تقوي در بينش اسلامي از مراتب و درجات بيشتري برخوردار است. رکود، سکون و ايستايي در تقوي نيست. سالک با پيمودن هر منزلي محتاج پيمودن منزل ديگر و سرايي جديدتر است. بنابراين نبايستي تصور شود هرگاه شخصي از محرمات الهي اجتناب و از واجبات و مقررات اسلام تبعيت و پيروي کرد، تقوي و خود نگهداريش کامل شده و ديگر حرکت و تکاملي برايش وجود ندارد. حرکت هست و اين حرکت به قدري وسيع و گسترده و اين تکامل چنان صعودي و پايان‏ناپذير است که کسي جز خاندان عصمت و طهارت (يا سالکان حقيقي در طريق قرآن و اهل بيت)، ياراي صعود به قلل رفيع آن را نداشته و نخواهد داشت.

دليل اين بينش اسلامي، برخي از آيات و بيانات وارده از ائمه‏ي معصومين عليهم‏السلام در زمينه‏ي تقوي است. اکنون يک آيه از آيات قرآن را بررسي مي‏کنيم:

ان اکرمکم عندالله اتقکم[1].

گرامي‏ترين شما در پيشگاه خدا با تقواترين شماست.

واژه‏ي «اتقي» که به معناي خود نگهدارترين است، خود بيانگر کثرت و زيادتي است و همين دليلي است بر اينکه پايين‏تر از «اتقي»، تقواهاي ديگري نيز وجود دارد، زيرا در غير اين صورت، دليلي براي بيان کثرت و زيادتي (آن هم از زبان قرآن که خالي از هرگونه اغراق و زياده‏روي است) وجود نداشت.

در خطبه‏ي معروف «همام»، علي عليه‏السلام براي متقين بيش از صد فضيلت و يا بهتر بگوييم بيش از صد ويژگي بيان کرده و اوصاف اينگونه سالکان حقيقت را تشريح نموده است. در اينجا جهت بيان مقصود و رسايي مطلب (يعني

[صفحه 66]

مراتب تقوي) برخي از جملات حضرت را ذيلا مي‏آوريم:

همام يکي از پيروان امير مومنان عليه‏السلام بود. روزي به آن حضرت گفت: اي مولاي من، تقوا پيشگان را چنان براي من وصف کن که گويي آنان را مي‏بينم، حضرت با بيان ويژگيهايي چند از متقين، سخنانش را به انجام رساند، ولي همام با اين گفتار قانع نشد و با اصرار و الحاح بيشتر خواستار ادامه‏ي سخن شد. آنگاه حضرت خطبه‏ي معروف همام را با بياني بليغ و رسا بر زبان جاري ساخت:

... فالمتقون فيها هم اهل الفضائل: منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد و مشبهم التواضع، غضوا ابصارهم عما حرم الله عليهم... و لو لا الاجل الذي کتب الله عليهم لم تستقر ارواحهم في اجسادهم طرفه عين شوقا الي الثواب و خوفا من العقاب. عظم الخالق في انفسهم قصغر ما دونه في اعينهم...[2].

تقوي پيشگان، فضيلتي خاص دارند: گفتارشان از روي صدق و راستي است، در لباس و پوشاک (و زندگيشان) اعتدال و ميانه‏روي پيش مي‏گيرند، راه رفتنشان با تواضع و فروتني است، از آنچه خداوند بر ايشان حرام دانسته است، چشم مي‏پوشند... اگر به دليل مرگ نبود، بر اثر اشتياق به ثواب و هراس از عذاب، حتي به کوتاهي يک چشم بر هم زدن، جان در بدنشان نمي‏ماند و بي‏درنگ به خداي خويش مي‏پيوستند. (تنها) پروردگار در نزدشان بزرگ و غير او (هر آنچه هست) پيش چشمانشان بي‏مقدار و پست و کوچک است.

همام که سخت تحت تاثير کلمات مولا قرار گرفته بود (و شايد فکر مي‏کرد که رسيدن به اوصاف و درک اين فضائل از دسترس او خارج است)، صيحه‏اي زد و نقش بر زمين شد. آمدند که او را به هوش بياورند، ديدند از دنيا رفته و جهان فاني را وداع گفته است.

باري، اين بيانات به خوبي روشنگر ادعاي ما و در جهت اثبات مراتب تقوي است، چرا که چشم پوشي از محرمات الهي يک مرتبه از تقوي است و

[صفحه 67]

تواضع و فروتني مرتبه‏اي ديگر و بي‏مقدار جلوه‏گر شدن هر آنچه که در هستي است در برابر خدا مرتبه‏اي بالاتر و...


صفحه 66، 67.








  1. سوره‏ي حجرات، آيه‏ي 13.
  2. نهج‏البلاغه‏ي فيض‏الاسلام، خطبه‏ي 184.