مختصر آشنايي با زندگي مولف
[صفحه 14] استاد از همان سالهاي کودکي، که سخت تحت تاثير جاذبه و معنويت پدر قرار گرفته بود، دلباختهي راه او شد و در آن عوالم پاک و بيآلايش کودکي تصميم گرفت روش زندگي پدر را سرمشق خود قرار دهد و به عالم روحانيت بپيوندند. به محض آنکه دورهي شش سالهي تحصيل ابتدايي را به پايان برد، با آنکه در رشتهي تحصيلات جديد رشد و توفيق بسيار به دست آورده و هوش و استعداد فراوان بروز داده بود، يکباره از ادامهي تحصيل در مدارس جديد چشم پوشيد و به جامعهي طلاب علوم ديني پيوست. در آن زمان درست 13 سال از عمرش ميگذشت، اما يک دنيا شور و علاقه به راهي که در پيش گرفته بود، در دلش شعله ميکشيد. علاوه بر تمام جاذبههايي که دنياي ساده و بيآلايش و در عين حال سرشار از عمق و معنويت طلبگي برايش به همراه داشت، عامل ديگري نيز که دست سرنوشت در کنارش قرار داد و باعث شد تا نوجوان پرشور، راه خود را با عشق و علاقهي بيشتري ادامه دهد، آن بود که يکي از دوستان بسيار عزيز دوران تحصيلات ابتدايي که با او سابقهي دوستي و ارتباط معنوي و عاطفي داشت- مرحوم آيتالله حاج سيد مصطفي خميني فرزند ارشد امام امت- در اينجا نيز درست در کنار او قرار گرفت و آنها به عنوان دو رفيق شفيق و دو همراه و همقدم عزيز، اين راه صعب و طولاني و در عين حال شيرين و دلانگيز را با هم ادامه دادند. به قول خود استاد: «وجود اين دوست عزيز در شدت علاقهي ما به راهي که در پيش گرفته بوديم، نقش مهمي داشت. و از همان اوان به کمک يکديگر و به عنوان دو هم مباحثه مشغول تحصيل شديم». از آنجا که عشق، راهنماي استاد و شور و علاقه، چراغ راهش بود، تحصيلات دينيش با سرعتي بسيار پيش ميرفت، به طوريکه دورههاي ادبيات و سطوح را که معمولا طلاب ديگر در 8 يا 9 سال به پايان ميبردند، وي تنها در مدت 6 سال گذرانيد، از اين رو هنگامي که درست 19 سال از سنين عمر را پشت سر نهاده بود، وارد آخرين مرحلهي تحصيلات حوزهاي (درس خارج) گرديد. وقتي اين جوان 19 ساله در درس خارج، آن هم درس خارج مرحوم آيتالله العظمي بروجردي که بسيار سنگين و در سطح بالايي بود، [صفحه 15] شرکت ميکرد، ميتوان گفت که جوانترين شاگرد آن جلسات بود، از اين رو قيافهي جوان او در ميان سايرين سخت جلب توجه ميکرد، به طوريکه چه بسا کساني هم بودند که به خاطر همين سن و سال کم، تصور ميکردند شايد او اصلا قادر به درک و فهم مطالب مطروحه در آن جلسات نباشد. اما چنين تصوري نميتوانست جز يک اتهام پوچ و واهي چيز ديگري باشد، اما چنين تصوري نميتوانست جز يک اتهام پوچ و واهي چيز ديگري باشد، به ويژه آنکه استاد عزيز امروز و طلبهي جوان و پرشور آن روز، هر درسي را که در محضر آيتالله بروجردي مطرح ميشد، همان روز به زبان عربي مينوشت و اين نشان ميداد که نه تنها درس را درک کرده بلکه به مفاهيم آن تسلط و احاطه هم پيدا نموده است، بطوريکه چندي بعد، روزي که مرحوم آيتالله بروجردي در منزل پدري استاد، همان نوشتهها را ملاحظه کرده بودند، خطاب به پدر بزرگوار آيتالله فاضل فرموده بودند: هيچ فکر نميکردم که وي با اين سن و سال اندک بتواند به اين خوبي به تمام رموز و خصوصيات درسها آشنا باشد و مخصوصا آنها را در قالب عباراتي جالب توجه از نظر تفهيم و تفهم و آن هم به زبان عربي به رشتهي تحرير درآورد. در همان ايام بود که امام امت و رهبر کبير انقلاب اسلامي، تدريس يک دوره علم اصول را آغاز کردند و شيفتگان فراواني گرد شمع وجود ايشان جمع شدند تا از محضر گرانبار ايشان فيض برگيرند. يکي از پرشورترين آن افراد نيز آيتالله فاضل موحدي لنکراني بود. استاد، آن روزها ضمن شرکت در درس مرحوم آيتالله بروجردي، در جلسات فيض بخش امام امت نيز شرکت ميکرد و بدينسان يک دوره اصول کامل از مباحث الفاظ و مباحث عقليه را در محضر امام امت گذرانيد که حدود هفت سال به طول انجاميد. همچنين امام امت، در کنار درس اصول، يک دوره درس فقه هم از کتاب طهارت آغاز کردند که از همان نخستين روز، استاد در آن جلسات نيز شرکت ميجست و درس فقه امام امت را نيز با دقت و هوشياري و تيزبيني خاص خود ضبط و ثبت ميکرد، به طوريکه حاصل اين نوشتهها به چند جلد کتاب بالغ ميشد. بدينگونه استاد که عمر پرثمرش را در راه تحصيل علم و تدريس آموختهها و اندوختههاي خود گذرانيده است، در سالهاي جواني حدود [صفحه 16] 11 سال در درس مرحوم آيتالله بروجردي و حدود 9 سال نيز مجموعا در درسهاي فقه و اصول امام امت شرکت داشت و از آن خرمنهاي پرفيض، دامن دامن توشه برميچيد... از اينها گذشته، استاد که عشق علم و آموزش تمام زندگيش را سرشار کرده بود، در کنار درسهاي فقه و اصول، چند سال از عمر پرثمرش را نيز در درسهاي فلسفه و حکمت گذرانيد. در اين رشته استاد او، بزرگمرد تفسير، استاد کمنظير، مرحوم علامهي طباطبايي بود که وي در محضر پربارش طي سالها، قسمتي از مباحث منظومهي سبزواري و سپس کتاب اسفار ملاصدراي شيرازي را تعليم گرفت. البته در کنار همهي اينها در مباحث ديگري چون بحثهاي مسائل عقيدتي و نيز مباحثي از درس اخلاق شرکت ميکرد و از استادان ديگري هم به طور پراکنده بهرهگيري و کسب فيض مينمود. استاد براساس هوش سرشار و کمنظيري که داشت بسيار زود و بسرعت به درجهي اجتهاد رسيد. پس از آن همه تحصيل علوم و معارف اسلامي، به ويژه پس از 11 سال تعليم مداوم در محضر درس آيتالله بروجردي و 9 سال شرکت عاشقانه در محضر دانشمند آفرين و مکتب انسانساز درسهاي امام امت، وقتي هنوز جواني 30 ساله بود ديگر به تقليد نياز نداشت، از اينرو اگر در زمان حيات آيتالله بروجردي و سالهاي مرجعيت آن بزرگوار به تقليد از ايشان ميپرداخت، پس از وفات آن پيشواي جهان تشيع، ديگر به استنباط خود متکي شد و غوامض امور و رموز مسائل ديني و مذهبي را به اجتهاد خويش از پيش پاي برداشت. نکتهاي ديگر که در زندگي استاد جلب توجه ميکند، اين است که از نخستين سالهاي جواني، همواره تحصيل و تدريس به موازات يکديگر در زندگيش جريان داشته است: وي در سالهاي دوم يا سوم تحصيل يعني در حدود 16 -15 سالگي، ضمن آنکه خود به عنوان شاگردي مشتاق و جوينده در محضر درس بزرگان حاضر ميشد، در عين حال به موازات آن به عنوان مدرسي پرشور و پوينده، جلسات درس تشکيل ميداد و به تعليم گروههايي از طالبان علم ميپرداخت. جلسات درس استاد، از آغاز، جلساتي گرم و شوقانگيز بود و عدهي [صفحه 17] زيادي از رهروان طريق علم و ايمان، در آن جلسات شرکت ميکردند و جالب آنکه غالبا در اين جلسات، کساني سراپا گوش به درسهايش دل ميسپردند که همگي از لحاظ سن و سال بزرگتر از استاد خود بودند، استادي بسيار جوان که وقتي در برابر شاگردانش ظاهر ميشد، براي تماشاگري که از دور شاهد صحنه بود، باورکردني به نظر نميرسيد که اين دانشمند جوان، آنهمه افراد سالمندتر از خود را تعليم ميدهد و از گوهرهاي نهفته در سينهي آتش آلودش به آنان بهره ميرساند. در آن سالهاي 16 -15 سالگي عدهي شاگردانش غالبا به 80 -70 نفر ميرسيد و هنگامي که به 19 سالگي رسيد، ديگر جلسات درسش آنقدر گسترش يافته بود که بيشتر اوقات صدها نفر در محضر درس وي حاضر ميشدند، تا جايي که وقتي به تدريس «کفايه الاصول» (آخرين کتاب سطح عالي و دشوارترين کتاب آن دوره) پرداخت، قريب 700 -600 نفر پاي درسش مينشستند و چون مطالب آن جلسات بر روي نوار ضبط ميشد، هنوز هم آن نوارها مورد مراجعهي طلاب جوان و کفايه خوان است. و بالاخره هم اکنون قريب 13 سال است که استاد، به تدريس خارج اشتغال دارد و گروه کثيري از فضلا که غالبا مرداني عالم و آگاه و داراي تحقيقات و تاليفات هستند و به نوبهي خود به تدريس عدهي زيادي اشتغال دارند، در جلسات درس خارج استاد شرکت ميکنند و از چشمهي جوشان علوم و فضايل وي سيراب ميگردند.
آيتالله حاج شيخ محمد فاضل موحدي لنکراني (قفقازي) که امروز از نامآورترين مردان علم و ايمان و عمل و از مدرسين بزرگوار و نامآور حوزهي علميهي قم ميباشد، به سال 1310 ديده به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت آيتالله فاضل لنکراني نه تنها يک روحاني جليلالقدر، که اساسا از محترمترين بزرگان و اساتيد حوزهي علميهي قم به شمار ميرفت. آن بزرگمرد که از مهاجرين قفقاز بود و سالها در مشهد مقدس و حوزهي علميهي زنجان به تحصيل و تدريس اشتغال داشت، يک سال بعد از تاسيس حوزهي علميهي قم- به دست تواناي حضرت آيتالله حاج عبدالکريم حائري يزدي رحمهالله عليه- وارد قم و حوزهي علميهي مقدسهي آن گرديد. در همان آوان با يکي از خاندانهاي اصيل وصلت کرد و از اين وصلت، فرزنداني نيکوتبار به وجود آمدند و بدينسان، استاد عزيز ما، آيتالله حاج شيخ محمد فاضل موحدي لنکراني، که چهارمين فرزند چنان خانداني و تنها فرزند روحاني چنان پدري است، در خانوادهي علم و تقوي و روحانيت تولد يافت.
صفحه 14، 15، 16، 17.