استقرار حکومت با سفاکي و خونريزي ممکن نيست
اين بينش حاکي از اعتقاد راسخ اسلام به کرامت انسان است. اسلام براي يک فرد از انسان آنچنان کرامتي قائل است که کشتن يک فرد را در حکم کشتن همهي انسانها و احياي يک فرد را در حکم احياي همهي انسانها ميداند. قرآن در همين زمينه ميفرمايد: من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فکانما قتل الناس جميعا و من احياها فکانما احيا الناس جميعا. هر که کسي را جز به قصاص يا فسادي که در زمين کرده، بکشد، مانند اين است که همهي مردم را کشته و هر که کسي را زنده بدارد، چنان است که تمام مردم را حيات بخشيده است.[1]. سر بيان قرآن کريم در اين موضوع نهفته است که کسي که بدون علت حاضر ميشود با کشتن يک انسان به حيات او خاتمه دهد، در حقيقت با تحقق و پديد آمدن انسان و انسانيت مخالف است و چشم ديدن هيچيک از انسانها را ندارد و ميخواهد اساسا انساني در پهنهي زمين وجود نداشته باشد، زيرا مثلا کشتن زيد يا عمرو فرقي نميکند. آنکس که بيجهت به کشتن زيد اقدام ميکند، از ريختن خون عمرو نيز ابايي ندارد و اگر بتواند همهي انسانها را به خاک و خون خواهد کشيد. همين بيان قرآن به گونهاي ديگر در کلام قرآن ناطق علي بن ابيطالب عليهالسلام نيز تبلور يافته است: [صفحه 195] اياک و الدماء و سفکها بغير حلها، فانه ليس شيء ادعي لنقمه و لا اعظم لتبعه و لا احري بزوال نعمه و انقطاع مده، من سفک الدماء بغير حقها، و الله سبحانه مبتدي بالحکم بين العباد فيما تسافکوا من الدماء يوم القيامه، فلا تقوين سلطانک بسفک دم حرام، فان ذلک مما يضعفه و يوهنه، بل يزيله و ينقله. و لا عذر لک عندالله و لا عندي في قتل العمد، لان فيه قود البدن و ان ابتليت بخطا و افرط عليک سوطک او سيفک او يدک بالعقوبه، فان في الوکزه فما فوقها مقتله، فلا تطمحن بک نخوه سلطانک عن ان تودي الي اولياء المقتول حقهم. از خونريزي ناحق دوري کن، زيرا هيچ چيز بدتر از خونريزي ناحق خشم و غضب خداوند، را برنميانگيزد و نعمت (الهي) را از کف بيرون نميبرد و عمر را کوتاه نميکند. و خداوند در روز قيامت به اول چيزي که رسيدگي ميکند، قتل نفس است. پس برقراري حکومتت را با ريختن خون حرام استوار مکن، زيرا ريختن خون حرام از اموري است که حکومت را ضعيف و سست ميگرداند، بلکه آن را از بين ميبرد و به ديگري منتقل ميکند. تو دربارهي قتل عمد در درگاه خداوند و نزد من عذر و بهانهاي نداري، زيرا کيفر آن قتل است، اما اگر مرتکب خطايي شدي و تازيانهات، يا شمشيرت و يا دستت برخلاف نيست و ارادهات در شکنجه دادن زيادهروي کرد، چون مشت زدن و بالاتر از آن هم کشتني است، در اين صورت غرور بر تو غلبه نکند و از اداي خونبهاي مقتول به ورثهي او سرباز نزني. از اين بيان مولا، دو نکتهي اساسي روشن ميشود: 1. از ديدگاه علي عليهالسلام بزرگترين اثر وضعي خونريزي ناحق، زوال قدرت و از بين رفتن دولت و حکومت است. تاريخ ستمشاهي منحوس دودمان پهلوي، بهترين گواه اين بينش علوي است و همهي امت اسلامي ايران مشاهده کردند که چگونه دودمان کثيف پهلوي به واسطهي خونريزيها و خونخواريها به [صفحه 196] زبالهداني تاريخ انداخته شدند و نامي جز ننگ و نفرت بر ايشان باقي نماند. 2. مدعيان دروغين حقوق بشر مسئلهي «قصاص»[2] را که به تعبير قرآن حيات و زندگي مسالمتآميز انسانها در سايهي اجراي آن تحقق پيدا ميکند، جايز نميدانند و ميگويند قصاص با «حقوق بشر» سازگار نيست و بر همين اساس، سعي ميکنند به جهان و جهانيان القاء کنند که در ايران اسلامي «حقوق بشر» رعايت نميشود. اما به راستي آنها از کدام حقوق و کدام بشر حرف ميزنند؟ آيا کسي که سلاح برميگيرد و در روشنايي روز و تاريکي شب، مردم بيگناه را مورد حمله قرار ميدهد و دهها انسان را از زن و مرد و کوچک و بزرگ، در آتش خشم و کينهتوزي ميسوزاند، شايستهي نام «بشر» است؟ آيا کسي که در کوچه و خيابان بمب ميگذارد، يا اتوبوس عمومي را که گروه محرومان جامعه از آن استفاده ميکنند، به انفجار و آتش ميکشد و عدهاي از مستضعفان را ميسوزاند و زغال ميکند و کودکان خردسال و معصوم را در خون و آتش ميغلتاند، داراي «حقوق» انساني است؟ اگر کسي را که چنين بيرحمانه مردم بيگناه را به خون و آتش ميکشد و آنها را کشتار ميکند، «بشر» بدانيم، پس آن بيگناهاني که در آتش اينان ميسوزند حقوق بشري و انسانيشان کجاست؟ اگر به قصاص رساندن قاتل دهها انسان بيگناه و پاکيزه ساختن جامعه از عفونت وجود او عملي وحشيانه و غير انساني است، پس به راستي کشتار زن و مرد سالخورده و طفل بيگناهي که حتي نميدانند قاتلشان کيست و از اين کشتار بيرحمانه چه هدفي دارد، چگونه قابل توجيه است؟ آيا عمل خونخوارانهي چنين موجود بيرحم و جنايت پيشهاي، وحشيانه و غير انساني نيست؟ آيا قربانيان او ارزش انساني و حقوق بشري ندارند و تنها آن قاتل بيرحم از مواهب «حقوق بشري» مورد نظر ابرقدرتها برخوردار است؟ و آيا به خاطر رعايت چنين حقوق مضحک و بياساسي، حکومت الهي اسلام، بايد قاتلان افراد بيگناه را به مسند عزت و احترام بنشاند و کمر به خدمتشان بندد و به مراقبت و تيمارداري و پرستاري آنان مشغول شود و در بستري گرم نگهداريشان [صفحه 197] کند و خوراک و پوشاک رايگان در اختيارشان نهد و به سزاي جناياتشان به آنان پاداش و جايزه دهد و در برابر «حقوق بشري» آنها سر تعظيم و تکريم فرود آورد و در عوض، جان و مال و ناموس و خون قربانيان بيگناه را چنان بيارزش شمارد که يکسره آن را به دست فراموشي سپارد؟! در جهت زدودن همين ياوه سراييها بود که شهيد مظلوم آيت الله دکتر سيد محمد بهشتي در دفاع از لايحهي قصاص سميناري تشکيل داد و به پاسخگويي شبهات بدانديشان پرداخت. از اين رو علي عليهالسلام با الهام از قرآن کريم اجراي «قصاص» را لازم و ضروري و حياتي ميشناسد و از نزديکترين کسانش (حتي اگر مالک اشتر باشد) نميگذرد.
اسلام علي رغم حکومتهاي شرق و غرب استقرار حکومت را با سفاکي و خونريزي ممکن نميداند و معتقد است خونريزي پايههاي حکومت را متزلزل ميکند و باعث انتقال حکومت به ديگري ميگردد.
صفحه 195، 196، 197.