استقرار حكومت با سفاكي و خونريزي ممكن نيست











استقرار حکومت با سفاکي و خونريزي ممکن نيست



اسلام علي رغم حکومتهاي شرق و غرب استقرار حکومت را با سفاکي و خونريزي ممکن نمي‏داند و معتقد است خونريزي پايه‏هاي حکومت را متزلزل مي‏کند و باعث انتقال حکومت به ديگري مي‏گردد.

اين بينش حاکي از اعتقاد راسخ اسلام به کرامت انسان است. اسلام براي يک فرد از انسان آنچنان کرامتي قائل است که کشتن يک فرد را در حکم کشتن همه‏ي انسانها و احياي يک فرد را در حکم احياي همه‏ي انسانها مي‏داند. قرآن در همين زمينه مي‏فرمايد:

من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فکانما قتل الناس جميعا و من احياها فکانما احيا الناس جميعا.

هر که کسي را جز به قصاص يا فسادي که در زمين کرده، بکشد، مانند اين است که همه‏ي مردم را کشته و هر که کسي را زنده بدارد، چنان است که تمام مردم را حيات بخشيده است.[1].

سر بيان قرآن کريم در اين موضوع نهفته است که کسي که بدون علت حاضر مي‏شود با کشتن يک انسان به حيات او خاتمه دهد، در حقيقت با تحقق و پديد آمدن انسان و انسانيت مخالف است و چشم ديدن هيچيک از انسانها را ندارد و مي‏خواهد اساسا انساني در پهنه‏ي زمين وجود نداشته باشد، زيرا مثلا کشتن زيد يا عمرو فرقي نمي‏کند. آنکس که بي‏جهت به کشتن زيد اقدام مي‏کند، از ريختن خون عمرو نيز ابايي ندارد و اگر بتواند همه‏ي انسانها را به خاک و خون خواهد کشيد. همين بيان قرآن به گونه‏اي ديگر در کلام قرآن ناطق علي بن ابي‏طالب عليه‏السلام نيز تبلور يافته است:

[صفحه 195]

اياک و الدماء و سفکها بغير حلها، فانه ليس شي‏ء ادعي لنقمه و لا اعظم لتبعه و لا احري بزوال نعمه و انقطاع مده، من سفک الدماء بغير حقها، و الله سبحانه مبتدي بالحکم بين العباد فيما تسافکوا من الدماء يوم القيامه، فلا تقوين سلطانک بسفک دم حرام، فان ذلک مما يضعفه و يوهنه، بل يزيله و ينقله.

و لا عذر لک عندالله و لا عندي في قتل العمد، لان فيه قود البدن و ان ابتليت بخطا و افرط عليک سوطک او سيفک او يدک بالعقوبه، فان في الوکزه فما فوقها مقتله، فلا تطمحن بک نخوه سلطانک عن ان تودي الي اولياء المقتول حقهم.

از خونريزي ناحق دوري کن، زيرا هيچ چيز بدتر از خونريزي ناحق خشم و غضب خداوند، را برنمي‏انگيزد و نعمت (الهي) را از کف بيرون نمي‏برد و عمر را کوتاه نمي‏کند. و خداوند در روز قيامت به اول چيزي که رسيدگي مي‏کند، قتل نفس است. پس برقراري حکومتت را با ريختن خون حرام استوار مکن، زيرا ريختن خون حرام از اموري است که حکومت را ضعيف و سست مي‏گرداند، بلکه آن را از بين مي‏برد و به ديگري منتقل مي‏کند.

تو درباره‏ي قتل عمد در درگاه خداوند و نزد من عذر و بهانه‏اي نداري، زيرا کيفر آن قتل است، اما اگر مرتکب خطايي شدي و تازيانه‏ات، يا شمشيرت و يا دستت برخلاف نيست و اراده‏ات در شکنجه دادن زياده‏روي کرد، چون مشت زدن و بالاتر از آن هم کشتني است، در اين صورت غرور بر تو غلبه نکند و از اداي خونبهاي مقتول به ورثه‏ي او سرباز نزني.

از اين بيان مولا، دو نکته‏ي اساسي روشن مي‏شود:

1. از ديدگاه علي عليه‏السلام بزرگترين اثر وضعي خونريزي ناحق، زوال قدرت و از بين رفتن دولت و حکومت است. تاريخ ستمشاهي منحوس دودمان پهلوي، بهترين گواه اين بينش علوي است و همه‏ي امت اسلامي ايران مشاهده کردند که چگونه دودمان کثيف پهلوي به واسطه‏ي خونريزيها و خونخواريها به

[صفحه 196]

زباله‏داني تاريخ انداخته شدند و نامي جز ننگ و نفرت بر ايشان باقي نماند.

2. مدعيان دروغين حقوق بشر مسئله‏ي «قصاص»[2] را که به تعبير قرآن حيات و زندگي مسالمت‏آميز انسانها در سايه‏ي اجراي آن تحقق پيدا مي‏کند، جايز نمي‏دانند و مي‏گويند قصاص با «حقوق بشر» سازگار نيست و بر همين اساس، سعي مي‏کنند به جهان و جهانيان القاء کنند که در ايران اسلامي «حقوق بشر» رعايت نمي‏شود.

اما به راستي آنها از کدام حقوق و کدام بشر حرف مي‏زنند؟ آيا کسي که سلاح برمي‏گيرد و در روشنايي روز و تاريکي شب، مردم بي‏گناه را مورد حمله قرار مي‏دهد و دهها انسان را از زن و مرد و کوچک و بزرگ، در آتش خشم و کينه‏توزي مي‏سوزاند، شايسته‏ي نام «بشر» است؟ آيا کسي که در کوچه و خيابان بمب مي‏گذارد، يا اتوبوس عمومي را که گروه محرومان جامعه از آن استفاده مي‏کنند، به انفجار و آتش مي‏کشد و عده‏اي از مستضعفان را مي‏سوزاند و زغال مي‏کند و کودکان خردسال و معصوم را در خون و آتش مي‏غلتاند، داراي «حقوق» انساني است؟ اگر کسي را که چنين بيرحمانه مردم بيگناه را به خون و آتش مي‏کشد و آنها را کشتار مي‏کند، «بشر» بدانيم، پس آن بيگناهاني که در آتش اينان مي‏سوزند حقوق بشري و انسانيشان کجاست؟ اگر به قصاص رساندن قاتل دهها انسان بيگناه و پاکيزه ساختن جامعه از عفونت وجود او عملي وحشيانه و غير انساني است، پس به راستي کشتار زن و مرد سالخورده و طفل بيگناهي که حتي نمي‏دانند قاتلشان کيست و از اين کشتار بيرحمانه چه هدفي دارد، چگونه قابل توجيه است؟ آيا عمل خونخوارانه‏ي چنين موجود بيرحم و جنايت پيشه‏اي، وحشيانه و غير انساني نيست؟ آيا قربانيان او ارزش انساني و حقوق بشري ندارند و تنها آن قاتل بي‏رحم از مواهب «حقوق بشري» مورد نظر ابرقدرتها برخوردار است؟ و آيا به خاطر رعايت چنين حقوق مضحک و بي‏اساسي، حکومت الهي اسلام، بايد قاتلان افراد بي‏گناه را به مسند عزت و احترام بنشاند و کمر به خدمتشان بندد و به مراقبت و تيمارداري و پرستاري آنان مشغول شود و در بستري گرم نگهداريشان

[صفحه 197]

کند و خوراک و پوشاک رايگان در اختيارشان نهد و به سزاي جناياتشان به آنان پاداش و جايزه دهد و در برابر «حقوق بشري» آنها سر تعظيم و تکريم فرود آورد و در عوض، جان و مال و ناموس و خون قربانيان بيگناه را چنان بي‏ارزش شمارد که يکسره آن را به دست فراموشي سپارد؟!

در جهت زدودن همين ياوه سراييها بود که شهيد مظلوم آيت الله دکتر سيد محمد بهشتي در دفاع از لايحه‏ي قصاص سميناري تشکيل داد و به پاسخگويي شبهات بدانديشان پرداخت.

از اين رو علي عليه‏السلام با الهام از قرآن کريم اجراي «قصاص» را لازم و ضروري و حياتي مي‏شناسد و از نزديکترين کسانش (حتي اگر مالک اشتر باشد) نمي‏گذرد.


صفحه 195، 196، 197.








  1. سوره‏ي مائده، آيه‏ي 32.
  2. و لکم في القصاص حياه يا اولي الالباب. (بقره، 179). حکم قصاص براي حفظ حيات شماست.