جايگاه كارگران و مستضعفان در جامعه ي اسلامي











جايگاه کارگران و مستضعفان در جامعه‏ي اسلامي



مسلم است در هر جامعه‏اي عده‏اي پيدا مي‏شوند که به علل گوناگون نمي‏توانند کاري انجام دهند و يا به کاري مشغولند ولي اين کار کفاف زندگي آنها را نمي‏کند و از اين رو درمانده‏اند و مستاصل. اين گروه از افراد جامعه اگر به وضعشان رسيدگي نشود، جوانانشان به فساد و آلودگي کشانده مي‏شوند و ناتوانانشان از گرسنگي خواهند مرد.

ادامه‏ي اين وضع براي جامعه (بالاخص جامعه‏ي اسلامي) خطر آفرين و خواري‏زاست و الزاما بايستي چاره‏اي انديشيد که فقر و مصيبت مستمندان را درمان نمود و جوانانشان را به اعضاي فعالي تبديل کرد و آنها را به سطح آبرومندانه‏اي ارتقاء داد.

جهان مترقي امروز مدعي همچون رسالتي است و با وضع قوانيني توانسته

[صفحه 176]

است کارگران را به حقوق واقعيشان رهنمون سازد و مستمندان را از وضع فلاکتبارشان نجات دهد.

به نظر ما در جهان امروز گر چه کارگران و مستمندان به وسيله‏ي فشارهاي روزافزونشان به نوايي ناچيز نائل آمده‏اند، ولي به نظر ما اين ادعا از حد شعار فراتر نرفته است، زيرا هم اکنون نيز کارگران و مستمندان در دنياي پيشرفته‏ي صنعتي (همانند آمريکا، شوروي، انگلستان، آلمان، فرانسه و...) با وضع جانکاهي که دارند هنوز نداي مبارزه با استثمار و فقر و فلاکت سر مي‏دهند و براي نجات از وضع موجودشان ياري مي‏طلبند.

بر عکس، در فرمان امام عليه‏السلام قانون کارگري و نحوه‏ي رسيدگي به وضع مستمندان، در عين جامعيت و مترقي بودنش و با وصف اينکه بيش از هزار و سيصد سال پيش از قوانين جهان مترقي کنوني وضع شده است، از مرحله‏ي شعار به عمل رسيده و مالک موظف بوده است فرمان مولايش را بدين شرح اجرا کند:

ثم الله الله في الطبقه السفلي من الذين لا حيله لهم، من المساکين و المحتاجين و اهل البوسي و الزمني، فان في هذه الطبقه قانعا و معترا و احفظ لله ما استحفظک من حقه فيهم و اجعل لهم قسما من بيت مالک و قسما من غلات صوافي الاسلام في کل بلد، فان للاقصي منهم مثل الذي للادني.

و کل قد استرعيت حقه، فلا يشغلنک عنهم بطر، فانک لا تعذر بتضييعک التافه لاحکامک الکثير المهم، فلا تشخص همک عنهم و لا تصعر خدک لهم.

و تفقد امور من لا يصل اليک منهم ممن تقتحمه العيون و تحقره الرجال، ففرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشيه و التواضع، فليرفع اليک امورهم، ثم اعمل فيهم بالاعذار الي الله يوم تلقاه، فان هولاء من بين الرعيه احوج الي الانصاف من غيرهم و کل فاعذر الي الله في تاديه حقه اليه.

[صفحه 177]

و تعهد اهل اليتم و ذوي الرقه في السن ممن لا حيله له و لا ينصب للمساله نفسه و ذلک علي الولاه ثقيل و الحق کله ثقيل و قد يخففه الله علي اقوام طلبوا العاقبه فصبروا انفسهم و وثقوا بصدق موعود الله لهم.

در خصوص طبقه‏ي پايين رعيت، بالاخص بيچارگان و درماندگان و مستمندان و نيازمندان و افتادگان و معلولان که در ميانشان افراد عفيف و آبرومند وجود دارند، همواره خدا را در نظر داشته باش و آنچه را که خدا از حق خود براي آنان نزد تو سپرده است، در اختيارشان قرار ده و از بيت المال مسلمانان و از زمينهاي غنيمتي اسلام در هر شهري براي آنان سهمي در نظر بگير، زيرا براي دورترين مسلمانان همچون نزديکترين آنها سهمي وجود دارد.

و هر مسلماني در هر کجا باشد، نصيبي دارد و تو مسوول رعايت حق همه هستي. زنهار خوشي فراوان تو را از رسيدگي به وضع آنان منصرف نسازد، چرا که تو از نرسيدن به امور جزيي به خاطر سرگرمي، به کارهاي بسيار مهم معذور نيستي. پس فکرت را از امور ايشان باز مدار و چهره از آنان برمگردان!

به کارهاي کساني رسيدگي کن که امکان حضور يافتن نزد تو را ندارند و مردم آنان را به چشم حقارت مي‏نگرند و خوار مي‏شمارند. براي تصدي اين امور اين گروه از نيازمندان از نيروهايي که اهل خشيت و تواضعند انتخاب کن تا کارهايشان را نزد تو بياورند. سپس در مورد آنان به گونه‏اي رفتار کن که روز قيامت معذور باشي، زيرا اين دسته از ميان ساير مردم به عدل و انصاف نيازمندترند. و در اداي حق تمامي افراد جامعه تو بايد نزد خدا عذر داشته باشي.

يتيمان را بنواز و سالخوردگان درمانده را (که خود را در موضع گدايي قرار نمي‏دهند) فراموش مکن! اين وظيفه (و اجراي تمامي حق) بر زمامداران سنگين و طاقتفرساست، ولي خداوند آن را براي بندگاني که طالب آخرتند و در اين راه صبورند و به وعده‏هاي خدا اعتماد دارند، آسان مي‏گرداند.

گفتيم که در جهان امروز کارگران با تحمل فشارها و ناراحتيهايي توانسته‏اند امتيازاتي (همچون کاهش ساعات کار، افزايش دستمزد، دريافت غرامت در زمان اخراج و تشکيل صندوق بيمه‏هاي اجتماعي) به دست آورند. بهتر است بدانيم که اولا اين نتايج به واسطه‏ي تلاش پيگير و مداوم کارگران در طول ساليان متمادي به دست آمده است و مجالس قانونگذاري، به خودي خود توجهي به

[صفحه 178]

آنها نکرده و لحظه‏اي در بهبود وضع آنان نکوشيده‏اند، بلکه در برابر خواسته‏هاي کارگران مقاومتها کرده‏اند، ثانيا اين قوانين، جامع افراد نيست و بسياري از موارد ضروري را در برنمي‏گيرد، ثالثا سالخوردگان، يتيمان، بي‏سرپرستان و کودکاني که نمي‏توانند کاري انجام دهند، در اين قوانين جايي ندارند و برايشان فکري نشده است. در حاليکه در عهدنامه‏ي علي عليه‏السلام اولا وضع قانون بدون درخواست کارگران از طرف قانونگذار مطرح شده است، ثانيا همه‏ي افراد مستمند به طور کامل مورد توجه قرار گرفته‏اند، ثالثا دولت خود را موظف و مسوول اجراي قانون مي‏شناسد و گروهي را براي پيدا کردن افراد مستمند مامور مي‏کند.


صفحه 176، 177، 178.