تجار و پيشه وران و كارگران











تجار و پيشه‏وران و کارگران



در صورتيکه تجارت وسيله‏اي براي بهروزي و بهبودي زندگي و تامين نيازمنديهاي انسان باشد و در جهت سامان دادن وضع عمومي مردم و گشودن راه خدا به روي آنان، به کار گرفته شود، خوب و پسنديده و مورد تشويق اسلام است، ولي اگر تجارت و پيشه (و به عبارت ديگر جمع المال) به صورت هدف زندگي درآيد و پلي باشد براي تجمل و فخرفروشي به ديگران، از نظر اسلام مذموم و ناپسند و مايه‏ي بدبختي و شقاوت انسان خواهد بود.

در اين بخش از بيانات مولا (که متن آن را بعدا خواهيم خواند)، مقصود از تجار و صنعتگران قشرهايي هستند که تجارت و صنعت را هدف زندگي نمي‏دانند، بلکه اين نوع تلاش را وسيله‏ي تامين معاش و سر و سامان دادن به وضع

[صفحه 172]

جامعه و تعالي بخشيدن به حرکت عاليه‏ي انساني مي‏شناسند. در فرهنگ اسلام، تجارت با اين ديد مورد تشويق قرار گرفته و حتي براي چنين تاجراني در آخرت وعده‏ي همجواري با «صديقين» و «شهدا» داده شده است. رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله در همين زمينه مي‏فرمايد:

البرکه عشره اجزاء تسعه اعشارها في التجاره[1].

برکت را اگر به ده جزء تقسيم کنند نه قسمت آن در تجارت خواهد بود.

التاجر الصدوق يحشر يوم القيمه مع الصيديقين و الشهدا[2].

روز قيامت تجار راستگو با صديقين و شهدا محشور خواهند شد.

در جاي ديگر امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد:

التجاره تزيد في العقل - ترک التجاره ينقص العقل[3].

تجارت بر عقل انسان مي‏افزايد، ترک تجارت عقل را کم مي‏کند.

تعرضوا للتجاره فان لکم فيها غني في ايدي الناس.[4].

مشغول تجارت شويد، زيرا بدين وسيله از ديگران بي‏نياز خواهيد شد.

بر همين اساس علي عليه‏السلام نيز خطاب به مالک اشتر مي‏فرمايد:

ثم استوص بالتجار و ذوي الصناعات و اوص بهم خيرا، المقيم منهم و المضطرب بماله و المترفق ببدنه، فانهم مواد المنافع و اسباب المرافق و جلابها من المباعد و المطارح، في برک و بحرک و سهلک و جبلک و حيث لا يلتئم الناس لمواضعها و لا يجتروون عليها، فانهم سلم لا تخاف بائقته و صلح لا تخشي غائلته و تفقد امورهم بحضرتک و في حواشي بلادک.

[صفحه 173]

ديگر آنکه در مورد (تجار) و صاحبان صنايع وصيت مرا بپذير و تو نيز در مورد آنان به نيکي سفارش کن! چه آنها که در شهرها مقيمند و چه آنها که با کالاهايشان درگردشند و چه کساني که نيروي جسمي خود را بکار گرفته‏اند (و داراي هنر مي‏باشند)، زيرا اينها منشا سود و اساس رونق زندگي هستند و نيازمنديهاي مردم را از شهرهاي دور و دراز، از طريق دريا و صحرا و راههاي صاف و کوهستاني و نقاطي که مردم نمي‏روند و جرات رفتن ندارند، فراهم مي‏کنند. پس آنان مايه‏ي آشتي و محبت و صفايند و ترس ضرر و خطر درباره‏ي آنها نمي‏رود. و جوياي احوال ايشان باش و به کارهاي آنها رسيدگي کن، چه آنان که در حضور تو هستند و چه آنهايي که در شهرهاي ديگر اقامت دارند.


صفحه 172، 173.








  1. بحارالانوار: ج 23، ص 5.
  2. احياء العلوم: ج 2، ص 45.
  3. فروع کافي: ج 1، ص 37.
  4. فروع کافي: ج 1، ص 37.