عدم غفلت و سهل انگاري در اداي حقوق محرومان
فلا يشغلنک عنهم بطر، فانک لا تعذر بتضييعک التافه لاحکامک الکثير المهم، فلا تشخص همک عنهم، و لا تصعر خدک لهم، و تفقد امور من لا يصل اليک منهم ممن تقتحمه العيون، و تحقره الرجال.[1]. [صفحه 39] (پس مبادا پرداختن به امري ديگر تو را از رسيدگي به حال محرومان باز دارد. همانا ضايع کردنه امري کوچک براي پرداختن به امور بزرگ تو را معذور و معفو نميدارد. پس بر تهي دستان تندي مکن و به امور محروماني بپرداز که دسترسي به تو ندارند، از کساني که در ديدگان کوچکند و مردم آنها را تحقير ميکنند.) همچنين در جهت حسن مديريت و ادارهي صحيح امور محرومان و رسيدگي به مشکلات تهي دستان، امام (ع) توصيه ميفرمايد که زمامدار اسلامي، فردي مطمئن و مورد اعتماد را براي رسيدگي به آنها منصوب نمايد. از صفات اين مسئول ميبايست علاوه بر مطمئن بودن، تواضع و فروتني و ترس و تقواي الهي باشد. ففرغ لاولئک ثقتک من اهل الخشيه و التواضع، فليرفع اليک امورهم.[2]. (پس براي جماعت محروم، فردي مورد اعتماد قرار ده که فروتن و خداترس باشد، تا اينکه نيازها و تقاضاهي آنان را به تو برساند.) و نهايتا پيرامون رفتار با محرومان، توصيهي امام (ع) اين است که زمامدار اسلامي ميبايست چنان به امور آنها رسيدگي کند که هيچ کوتاهي و تساهل روي ندهد و نزد خداوند متعال جاي مواخذه و سوال باقي نماند. علت چنين تاکيدي در اهتمام به محرومان آن است که از ميان تمامي اقشار و طبقات جامعه، نيازمندترين آنها به اجراي عدالت و انصاف محرومين و فرودستان ميباشند. ثم اعمل فيهم بالاعذار الي الله يوم تلقاه، فان هولاء من بين الرعيه احوج الي الانصاف من غيرهم.[3]. (سپس با آنان چنان رفتار نما تا روزي که خداوند را ملاقات نمودي جاي عذرت باقي ماند و عذرت پذيرفته شود، که همانا اين طبقهي محروم در ميان مردم به انصاف نيازمندتر و محتاجترند.) [صفحه 40]
حرمت نهادن و اداي حقوق مستضعفان، همت عالي و طبع بلند زمامدار اسلامي را ميطلبد و بدين منظور، امام (ع) زمامدار اسلامي را توصيه ميکنند که سياستهاي حکومتي و پرداختن به حکومت داري او را از رسيدگي به حال محرومان و تهي دستان جامعه باز ندارد. همچنين کمک رساندن و ياري رساندن به آنها ميبايست توام با آميزهاي از اخلاق خوش و مهرباني باشد. ياري رساندن به آنها، وظيفهي دولت اسلامي است و زمامدار در راس نظام سياسي اسلام موظف به پرداختن به امور محرومان است.
صفحه 39، 40.