مفهوم حق
در تعريفي ديگر از مفهوم حق، ميتوان چنين بيان داشت که براي تنظيم روابط مردم و حفظ نظم در اجتماع، حقوق براي هر کس امتيازهايي در برابر ديگران ميشناسد و توان خاصي به او ميبخشد، اين امتياز و توانايي را «حق» مينامند.[4]. از ديدگاه امام علي (ع) حق داراي مفهومي گسترده در توصيف و تعريف است. اما به هنگام رعايت و اجراي آن داراي زمينه و ابعادي محدود است. از طرفي ديگر «حق» در روابط ميان انسانها هميشه متقابل و دو جانبه است. هيچ حق و امتيازي انسان بر انسان ديگر ندارد، مگر آنکه متقابلا حق و قدرتي متقابل بر او وضع و جعل ميگردد. و فالحق اوسع الاشياء في التواصف، و اضيقها في التناصف، لا يجري لاحد الا جري عليه، و لا يجري عليه الا جري له.[5]. (پس مفهوم حق وسيع است و محدودهي آن در صورت رعايت انصاف تنگ. هيچ کس را حقي نيست مگر آنکه بر او نيز حقي استوار گردد، و بر او نيز رعايت حقي تحميل نگردد مگر آنکه وي نيز داراي حقي بر ديگران گردد). ابن ميثم بحراني در شرح نهجالبلاغه خود پيرامون توصيف امام (ع) از مفهوم حق، [صفحه 3] نظر خود را بدين صورت ارائه کرده است که «کلام امام (ع) پيرامون ساده بودن توصيف حق و مشکل بودن اجراي آن بدين مفهوم است که هنگامي که مردم بخواهند حق را تعريف کنند آن را به راحتي تعريف کرده و بر زبان ميآورند. چرا که «حق» داراي ابعاد بسياري است. ولي موقعي که اجراي حق مطرح ميگردد به خاطر سخت بودن عمل بدان و مشکل بودن احقاق حق، مجال، فرصت و عرصه بر مردم تنگ ميشود. اين بدان خاطر است که اجراي حق، هميشه توام با وجوب ترک نمودن بعضي از مقاصد مطلوب و محبوب براي مردم است. اطلاق گستردگي و تنگي بر واژهي حق، آن هم به صورت استعاره، بدين خاطر است که بر مخاطب چنين متصور ميشود که دامنهي سخن وسيع است ولي دايرهي عمل به گفتهها تنگ و محدود است، آن هم دقيقا در جايي که انجام کاري نه چندان مهم- به سهولت انجام شود يا آنچه که از اهميت بيشتري برخوردار است به سادگي انجام نشود.»[6].
حق در لغت به معناي ثبوت و ثابت و موافقت و مطابقت است.[1] در کتب اسلامي در تعريف آن گفتهاند: حق عبارت است از قدرت يک فرد انساني مطابق قانون بر انسان ديگر يا بر مال و يا بر هر دو.[2] در اصطلاح حقوقي نيز حق عبارت است از توانايي که نظام حقوقي بر شخص در مقابل شخص ديگر قايل است.[3].
صفحه 3.