آيينه حديث
راه شناسايي: «في الضيق و الشده يظهر حسن الموده[2] در تنگي و [صفحه 28] سختي، خوبي محبت و دوستي پديدار ميگردد».[3]. «عند کثره الافضال و شده الاحتمال الخلاله[4] دوستي به هنگام بسياري بخششها و سختي تحملها و بردباريها (از دوست) محقق ميگررد». «عند نزول الشدائد يخرب حفاظ الاخوان[5] به هنگام فرود آمدن سختيها بنيان نگهداري برادران، ويران ميشود (و هر کسي دنبال کار خودش رفته به دوستش نميپردازد)». دوستي و غمخواري: «من اهتم بک فهو صديقک[6] دوست تو کسي است که غمخوار تو باشد». دوست واقعي: «من احبک نهاک[7] دوستدار تو، تو را از بدي باز ميدارد».[8]. بهترين دوست: «من ابان لک عن عيوبک فهو ودودک[9] هر کس عيبهاي تو را بر تو آشکار سازد، دوست تو همان است». دوست وفادار: «لا ينتقل الودود الوفي عن حفاظه و ان اقصي،[10]. [صفحه 29] دوست وفادار، روي از دوستي نگرداند اگر چه رانده و دور کرده شود». دوست صميمي: «من بصرک عيبک و حفظک في غيبک فهو الصديق فاحفظه[11] هر کس عيب تو را بر تو بنماياند و در پنهان آبرويت را حفظ کند، دوست صميمي تو است، از وي نگهداري کن».[12]. رفيق شفيق: «من دعاک الي الدار الباقيه و اعانک علي العمل لها فهو الصديق الشفيق[13] هر کس تو را به سوي سراي جاويد آخرت بخواند و به کار کردن براي آن ياريات کند پس او دوست مهربان تو است (دوستياش را از دست مده)». دوست راست کردار: «لا يحول الصديق الصدوق عن الموده و ان جفي[14] دوست راست کردار، رخ از دوستي نتابد اگر چه ستم بيند». نشانهي دوست با انصاف: «صديقک من صدقک لا من صدقک[15] رفيق واقعي تو کسي است که به تو راست ميگويد، نه آن کس که هر کاري ميکني عمل تو را تصديق ميکند». دوستي در پشت سر: «الصديق من صدق غيبه[16] دوست آن است [صفحه 30] که پشت سر هم، دوستياش درست باشد (هر جا حضور ندارد از او حمايت کند)». نشانههاي واقعي: «الصديق من کان ناهيا عن الظلم و العدوان، معينا علي البر و الاحسان[17] دوست کسي است که از ستم و تعدي باز دارد و در نيکي و احسان انسان را يراي دهد». ويژگيهاي دوست راستين: «الصديق الصدوق من نصحک في عيبک و حفظک في غيبک و آثرک علي نفسه[18] دوست راستين کسي است که تو را دربارهي عيبهايت اندرز دهد و در پشت سرت نگه دارد و تو را بر خودش مقدم دارد». دوستي و ايثار: «الصديق من وقاک بنفسه و اثرک علي ماله و ولده و عرسه[19] دوست کسي است که تو را با جانش نگه دارد و بر مال و فرزندان و خاندانش بگزيند (البته اين مطلب در مورد دوست لايق است)». شرط رفاقت: «لا يکون الصديق صديقا حتي يحفظ اخاه في نکبته و غيبته و وفاته[20] رفيق، خوب نيست، مگر کسي که در مواقع تهي دستي و در غياب و حتي پس از مرگ هم دوست خود را ياري کند و اسرار او را حفظ نمايد». [صفحه 31]
شناخت دوست: «في الضيق يتبين حسن مواساه الرفيق[1] خوش رفتاري به گاه تنگي و سختي پديدار ميگردد».
صفحه 28، 29، 30، 31.
نه که چون شانه با هزار زبان
در پريشان حالي و درماندگي.
از هر روش زشت تو را دور کند.
همچو آيينه پيش رو گويد
پشت سر رفته مو به مو گويد.