جامعه يا كتاب امام علي











جامعه يا کتاب امام علي[1]



.

از احاديث بسيار چنين بر مي‏آيد که امام علي بن ابي طالب (ع) چندين کتاب داشته که حاوي مجموعه‏ي احکام و معارف دين اسلام بوده است. در اينجا به بررسي پيرامون يکي از اين کتب که در طيّ احاديثي تحت عنوان «جامعه» مطرح شده است، اکتفا مي‏نماييم. اين کتاب به املأ رسول خدا (ص) و خط حضرت علي (ع) تدوين شده است، و ظاهراً مقصود از «کتاب علي (ع)» در پاره‏اي روايات ديگر نيز همين کتاب مي‏باشد.

در کتاب اصول کافي، بصائر الدرجات از قول ابوبصير[2] روايتي نقل شده است که ما آن را عيناً از «کافي»[3] نقل مي‏کنيم.

ابوبصير گفته است:

[صفحه 2]

خدمت امام جعفر صادق (ع) رسيدم و گفتم:

فدايت شوم، سؤالي دارم. آيا اينجا کسي هست که سخنان مرا بشنود؟

امام (ع) پرده‏اي را که بين آن اتاق و اتاق مجاور آويخته شده بود کناري زد و در آنجا سرکشيد و سپس به من فرمود: «اي ابومحمد! هر چه مي‏خواهي بپرس».

گفتم: فدايت شوم، شيعيان تو طي احاديثي مدعي‏اند که رسول خدا (ص) بابي از علم به روي علي (ع) گشوده است که از آن هزار باب ديگر گشوده مي‏شود.

تا آنجا که امام (ع) در پاسخ وي مي‏فرمايد:

«اي ابومحمد! ما جامعه داريم و آنها چه مي‏دانند که جامعه چيست». پرسيدم:

فداي تو گردم، جامعه چيست؟ امام (ع) فرمود:

«صحيفه‏اي است به درازاي هفتاد ذراع به ذراع رسول خدا (ص) و املاي آن حضرت که همه‏ي مطالب آن يک به يک از دو لب مبارک ايشان بيرون آمده و علي (ع) آن را به خط خود نوشته است.

در آن صحيفه از هر حلال و حرامي، و از هر آنچه که مردم به آن نياز داشته و دارند، سخن رفته است، حتي ديه‏ي يک خراش سطحي بر پوست بدن.»

آنگاه دست خود را به شانه‏ام زد و فرمود:

«اجازه مي‏دهي اي ابومحمد؟»

جواب دادم: فداي تو گردم، تمام وجود من در اختيار تو است، هر چه خواهي انجام بده. پس آن حضرت با دست خود فشاري بر شانه‏ام وارد کرد و فرمود:

«حتي ديه‏ي اين را!» و اين مطلب را قدري غضب آلود فرمود.

من گفتم: به خدا سوگند که اين خود علم است و....

سخن پيرامون جامعه و کتاب امام علي (ع) در روايات متعدّدي آمده است، و در اينجا ما به ذکر همين يک روايت بسنده مي‏کنيم.

حال به اين سخن مي‏پردازيم که امامان بعد از اميرالمؤمنين علي (ع) کتابهاي امام بويژه جامعه را چگونه پس از سپري شدن ايّام خويش به امام پس از خود به وديعت مي‏سپردند.

[صفحه 3]



صفحه 2، 3.





  1. نقش ائمه در احيأ دين،[ تهران]: مجمع علمي اسلامي، 1370، ج11، ص59. 46 -29.
  2. دو نفر به ابوبصير معروف مي‏باشند که يکي از آنها يحيي پسر ابوالقاسم، مکني به" ابومحمد" و از جمله اصحاب حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق (ع) بوده و مطلقاً به او" ابوبصير" مي‏گفتند. در اينجا مراد همين ابوبصير است. به کتاب قاموس الرجال مراجعه فرماييد.
  3. کافي، ج1، ص239؛ بصائر الدرجات ص152 -151، وافي ج2، ص135، البته اين روايت طولاني است و ما به قدر حاجت از آن برگزيده‏ايم. حديثي ديگر نيز از ابوبصير روايت شده که با حديث مزبور در لفظ قدري اختلاف دارد. رجوع شود به بصائر الدرجات ص149، ح14، و ص154، ح7، و ص142، ح1، و وافي، ج2، ص135.