عالم نمايان











عالم نمايان



1ـ اِنَّ اَبـْغـَضَ الْخـَلايـِقِ اِلَي اللّهِ... رَجـُلٌ قـَمـَشَ جـَهـْلاً مـَوْضـِعٌ فـي جُهّالِ الاُْمَّةِ غارُّ فِي اَغْباشِ الْفِتْنَةِ، عَمٍ بِما فِي عَقْدِ الْهُدْنَةِ. قَدْ سَمّاهُ اَشْباهُ النّاسِ عالِماً وَ لَيْسَ بِهِ.[1].

مـبغوض ترين مردم در پيشگاه خداوند... کسي است که انبوهي از ناداني ها را در خود جمع کرده، در مـيـان تـوده نـاآگاه براي خود پايگاهي ساخته است، در امواج فتنه ها جولان مي دهد و از راز صلح يکسره بي خبر است. نا آگاهان مردم نما دانشمندش مي نامند در حالي که از هر علمي خالي است.

2ـ وَ آخـَرُ قـَدْ تـُسـَمـّي عـالِمـاً وَ لَيـْسَ بـِهِ فـَاقـْتـَبـَسَ جـَهـائِلَ مـِنْ جـُهـّالٍ وَ اَضـاليـلَ مـِنْ ضُلاّلٍ.[2].

دسـته اي، دانشمند ناميده مي شوند ولي دانشمند نيستند، مقداري ناداني را از جاهلان برگرفته و مـقـداري مـطـالب گـمـراه کـنـنـده را از گـمـراهان گرد آورده اند [و به هم آميخته اند تا خود را انديشمند بخوانند]









  1. نهج البلاغه، خ 17، ص 71.
  2. نهج البلاغه، خ 86، ص 214.