ماموريت به صبر و شکيبايي
به خدا قسم، اگر شما سختي هايي که ملت هاي گذشته تحمل کردند، مشاهده کنيد، چه خواهيد کرد که آنان را به دو نيم مي کردند و آنان از دين خود دست برنمي داشتند و يا آن که ارّه بر بدنشان مي نهادند و گوشت و پوست و رگ هاي آنها را از هم جدا مي نمودند ولي در روش خود تغييري نمي دادند، بدان که خدا دين اسلام را پيشرفت خواهد داد تا جايي که سواره اي از صنعا تا حضر موت مي رود و جز از خدا و از گرگ بر گوسفندانش هراس ندارد، اما شما مردمي هستيد که عجله مي کنيد.[1] . خبّاب با اين سخن پيامبر صلي الله عليه و آله دانست بايد صبر و تحمل پيشه کند و در برابر عذاب و شکنجه مشرکان استقامت ورزد.
خبّاب بر اثر شکنجه هاي فوق العاده کافران ديگر تاب و توان را از دست داده بود و براي نجات به رسول خدا صلي الله عليه و آله پناه برد، وي مي گويد: روزي به محضر پيامبر صلي الله عليه و آله رفتم، ديدم در سايه ديوار کعبه به استراحت پرداخته و لباس خود را زير سر نهاده است. عرضه داشتم: «يا رسول اللَّه، ألا تدعو اللَّه لنا، ألا تستنصر اللَّه لنا؟ اي رسول خدا، آيا خدا را نمي خواني تا گشايشي در کار ما شود؟ آيا خدا را براي ياري ما نمي خواني؟» رسول خدا صلي الله عليه و آله در حالي که صورتش سرخ شده بود از جا برخاست و نشست و فرمود: